مهدی یارمهدی یار، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
مامان منیرهمامان منیره، تا این لحظه: 37 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
بابا مرتضیبابا مرتضی، تا این لحظه: 41 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

مادرانه هایی برای پسرم

در آرزوی نی نی

1394/3/29 2:45
نویسنده : مامان منیره
65 بازدید
اشتراک گذاری

یک سالی از ازدواجمون گذشته بود که تصمیم گرفتیم نی نی دار بشیم و خودمون رو برای ورود یک عضو جدید خانواده اماده کرده بودیم,چند ماهی گذشت اما خبری از نی نی نشد برای همین تصمیم گرفتیم بریم دکتر, دکتر یک سری ازمایش برامون نوشت,ازمایش ها رو انجام دادیم  وبردیم پیش دکتر,خانوم دکتر ازمایش ها رو دید وگفت که مشکلی برای بارداری ندارید وتا چند ماه دیگه نی نی دار میشد,چند ماهی گذشت اما باز هم خبری از نینی نشد,دوباره رفتیم دکتر وباز هم یک سری ازمایش وهمون جواب قبلی اینکه شما سالم هستین ومشکلی برای بار داری ندارید ,این جریان همینطور  تایکسال ادامه داشت وتو این مدت به دکترای زیادی مراجعه کردیم واز همشون همون جواب قبلی رو گرفتیم,تو این مدت هر کس دکتری رو معرفی میکرد  میرفتیم تا عاقبت یکی از همین پزشک ها ما رو به یک مرکز درمان ناباروری معرفی کرد,باورم نمیشد  ,یعنی ما  ...,و روز های سخت زندگی من بعد  از ورود به این مرکز  شروع شد,از همون اول پزشک ها سلامت همسرم رو قطعی اعلام کردن وگفتن درمانها رو باید از من شروع کنند,(اخه وقتی تشخیص  ندادن  مشکل از کجاست چی رو میخوان درمان کنند,)تا مدت ها فقط از من ازمایش میگرفتن ودارو میدادن تا  جایی که من مجبور میشدم روزی 8 تا امپول  تزریق  کنم وکلی قرص  بخورم, بلاخره دکترها گفتن  بایدعکس رنگی از رحم بگیرم تا مشخص بشه مشکل از کجاست,چقدر تجربه سختی بود کلی درد کشیدم وسه روز تب ولرز کردم,روزی که جواب رو بردم پیش دکتر   روز خیلی بدی بود ,دکتر بهم گفت که کلی مشکل داری ونمیتونی طبیعی باردار بشی وباید از روشهای ازمایشگاهی استفاده کنیم,از مطب دکتر تا خونه کلی  گریه کردم,شب موضوع رو به همسرم گفتم ومنتظر واکنشش شدم ,اما اون بر خلاف من خیلی راحت گفت اشکالی نداره ,فرقی نمیکنه مشکل از کیه ,قصه نخور وبه فکر درمان باش(همسر عزیزم  به خاطر دلگرمیهات و صبوریهات یک دنیا ممنون),چند روز بعد  به توصیه دکتر  یکی از همین روش ها رو به نام IUI انجام دادیم اما نتیجه  ای حاصل نشد,به همین خاطر دکتر به ما گفت که با این روش ما بچه دار نمیشیم و باید از روش لقاح مصنوعی و جنین فریز شده استفاده کنیم و این روش رو برای سه  بار هم بیشتر نمیتونیم   انجام بدیم,ودر  صورت شکست  در این روش ما هیچ وقت نمیتونیم تا اخر عمر   بچه دار  بشیم,,وقتی حرفهای دکتر رو شنیدم,انگار دنیا روی سرم خراب شد,افسرده شدم,روزها فقط  کارم شده بود گریه,به خاطر عوارض شدید داروهایی که زمانIUI مصرف  کردم وهمچنین بی نتیجه بودن اون روش شوهرم راضی به امتحان روش دیگه نمیشد,چون با استفاده از این روش شانس بارداری طبیعی روهم تا اخر عمر از دست میدادم,در گیر ودار راضی کردن شوهرم بودم که متوجه شدم  به سرطان تیرویید مبتلا شدم(چی  میخواستیم چی شد) پزشکم مجبور شده بود تا توده  سرطانی رو با  نف تیروییدم خارج کنه و این  هم سدی  شد برای بار داری, مدتها گذشت تا بدنم بتونه با نصف تیرویید وقرصی که به همین خاطر تا اخر عمر باید مصرف میکردم  مطابقت پیدا کنه,یک روز که برای چکاب  پیش پزشک غددم رفته بودم  برای ادامه  ادامه

درمان ناباروریم  اجازه  خواستم,اون هم من رو  به یک متخصص زنان مرفی کرد,گفت  که تازه فارغ التحصیل شده ومطب زده اما کارش خیلی خوبه به  توصیش گوش دادم و رفتم پیش  دکتری که معرفی کرده بود  .مدارک پزشکیم رو به دکتر جدیدم نشون دادم ,با تعجب ازم پرسید این همه تشخیص رو با یک عکس رنگی برات گذاشتن,و بعد برام توضیح داد که عکس رنگی خیلی خطا داره ونمیشه به نتیجه اش اعتماد کرد ومن باید عمل لاپاروسکوپی انجام بدم تا تشخیص نهایی رو بده.عمل خیلی دردناکی بود,اما نتیجه خوبی  داشت,دکتر به من گفت که تو این عمل جز یک  توده کیست  (که اون هم به خاطر مصرف زیاد داروهای محرک بارداری ایجاد شده بود) مشکل دیگه ای ندیده,بعد هم گفت کیست رو سوزونده  ومن تا شش ماه دیگه به طور  طبیعی و بدون مصرف هیچ دارویی باردار میشم(ما که شش سال صبر کردیم این شش ماهم روش)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)